• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جشن وبلاگی فجر * گرامیداشت سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی*

08 بهمن 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
سامانه وبلاگ مدارس و
گرامیداشت سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی

همزمان با فرا رسیدن دهه  مبارک فجر و سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، شور و حال خاصی در کشور ایجاد می شود. از آذین بندی خیابان ها گرفته تا برگزاری شبهای خاطره و بزرگداشتها. فضای وب نیز از این دایره مستثنی نیست. ویژه نامه های زیادی هر ساله در سایتها و پایگاه های اطلاع رسانی مختلف منتشر می شود. و این همه به منظور گرامیداشت یکی از بزرگترین وقایع صد ساله گذشته در تاریخ ایران اسلامی یعنی به پیروزی رسیدن انقلاب مردمی ایران به رهبری بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران حضرت امام خمینی(ره) صورت میگیرد. انقلابی که بعد از گذشت 34 سال اکنون الگوی آزادی خواهی و ظلم ستیزی کشورهای منطقه شده است. برگزاری هر ساله این جشن بزرگ به پاس گرامیداشت خون غیورمردان و زنانی است که با نثار جان خویش، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را برای این کشور به ارمغان آوردند.
سامانه وبلاگ مدارس، به منظور بزرگداشت این واقعه تاریخی بزرگ و شناساندن ابعاد مختلف آن به نسل سوم انقلاب و تجدید خاطرات آن، ویژه نامه ای را با همکاری وبلاگ نویسان محترم این سامانه راه اندازی کرده است. این کار حرکتی است برای ایجاد اتحاد در صفوف وبلاگ نویسان مومن، متعهد و ولایی برای اثر بخشی و انسجام هر چه بیشتر فعالیت های انقلابی.

وبلاگ نویسان علاقه مند،می توانند مطالب خود را اعم از مقاله، یاداشت، شعر، خاطره، عکس و کلیپ متناسب با موضوع دهه مبارک فجر بر روی وبلاگ خود ارسال نموده و دست نوشته های کوتاه ، نظرات ، خاطره و داستان های کوتاه را در بخش نظرات همین وبلاگ ارسال نمایند.


 24 نظر

موضوعات: فجر آفرینان لینک ثابت

نظر از: کتابسرای خاتم [بازدید کننده]
کتابسرای خاتم

در میان کتب تالیفی علم نحو برخی به طور مفصل و بعضی به صورت مختصر و مفید نوشته شده ، اما هر کدام از جهاتی مزایایی در بر دارد و از جهتی نقصان و کمبود ، چرا که گاهی به برخی مسائل علم نحو به صورت مفصل پرداخته شده و بعضی از آن مغفول مانده و یا کمتر به آن توجه شده ، همانند اینکه کتاب النهجه المرضیه سیوطی اهم مسائل علم نحو را در بر داشته ولی برخی مسائل علم نحو در آن بررسی نشده است لذا طلاب و دانشجویان رشته ادبیات عرب با کتاب مغنی الادیب ابن هشام رفع این نقیصه مینمایندمهمترین مزیت کتاب حاضر ( علوم العربیه نحو ) تالیف دانشمند محقق سید هاشم حسینی طهرانی ، اینست که به صورت کامل و مفید مباحث لازم علم نحو را جمع آوری نموده که باعث میگردد کتاب به صورت دایره المعارفی از علم نحو همیشه مورد استفاده طلاب و پژوهشگران قرار گیرد . مولف برای شاهد مثالها از آیات و روایات و یا اشعار با محتوای مناسب استفاده نموده است.کتاب به زبان عربی بسیار روان نگاشته شده . (جهت اطلاع : 880 صفحه – قیمت 375000 ریال ) . اصفهان – کتابسرای خاتم -03132236739 – 09133062935 – www.posteketab.blogfa.com

1394/08/19 @ 08:53
نظر از: بهرامی [عضو] 
  • استان اصفهان

بيانيه مديريت حوزه‌هاي علميه خواهران استان اصفهان به مناسبت فرا رسیدن یوم‌الله 22 بهمن

بسم الله‌الرحمن‌الرحيم
اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم. سوره رعد، آیه11

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت‌آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی):

ملت ما باید قدرت و عظمتی را که در سایه اسلام و وحدت و مجاهدت به دست آورده حفظ کند.

انقلاب اسلامي ايران، انفجار نور در جهان ظلماني مستكبران بود. ملت خداجو، عدالت‌خواه، استقلال‌طلب و استكبار ستيز ايران اسلامي در اين انقلاب شكوهمند، با لبيك به مقتدا و رهبر خويش، كاخ ستم و جور وابسته به اجانب را درهم شكست و حكومتي بر پايه احكام اسلامي و رهبري ولايت مطلقه فقيه را بنا نهاد.
22 بهمن روز وحدت و به ثمر رسیدن نهال شکوهمند انقلاب و یکپارچگی ملتی آزاد و سرافراز است که با پیروی از آرمانهای امام (ره) و با هدایت داهیانه رهبر فرزانه انقلاب، در مقابله با دسیسه و توطئه‌های دشمنان نظام، چون کوه استوار و دژ مستحکم و تسلیم‌ناپذیر ایستاده و از حقوق مسلم خویش در عرصه‌های مختلف سیاسی- فرهنگی به ویژه دستاورد بزرگ انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای و فضایی صیانت می‌کنند. امروز دشمنان ایران و اسلام و جنگ‌افروزان جنگ‌های سخت و نرم، در اتاق‌های جنگ خود نقشه‌ای شومی طراحی کرده‌اند؛ آنان، به بهانه برخورداری ما از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای و به قصد براندازی نظام و جدا کردن مردم از انقلاب در پی تشدید تحریم‌ها و فشارها هستند. ملت ما در راهپیمایی با شکوه یوم‌الله 22 بهمن امسال، تیر خلاص به این راهبرد خائنانه و ننگین خواهد زد.
مدیران، اساتید، طلاب حوزه های علمیه خواهران و کارکنان مدیریت حوزه‌ علمیه خواهران استان اصفهان ضمن بیعت مجدد با ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت برکاته و با درکحساسيت و شرايط جهانی و در آستانه انتخابات رياست جمهوری ، در راهپیمایی وحدت بخش و دشمن شکن روز 22 بهمن در صف های فشرده و با مشت های گره کرده ، شرکت نموده و از مردم غيور و ولايت مدار ايران اسلامی دعوت می کند ،همچون همیشه با اتکاء به فرامين الهی و رهايی بخش فرمانده معظم کل قوا ،حضرت آيت الله امام خامنه ای (حفظ الله) حمايت بی دريغ خود را از نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران و تمامی مظلومان جهان با خلق حماسه حضور اعلام نمایند و با اين حضور ،دل امام زمان (عج) و نايب بر حقش مقام معظم رهبری را شاد و خواب را بر استکبار جهانی و ایادی مزدورش حرام کنند.

مدیریت حوزه علمیه خواهران استان اصفهان

1391/11/29 @ 21:50
نظر از: گنج خانی [عضو] 
  • صهبای رضوان

جنگ ما جنگ نرمه

سلاح ما قلمهای ماست

دشمن در کمینه و الحمدلله بصیرت وهوشیاری با ماست.

پس جنگ جنگ تا پیروزی

اللهم عجل لفرج مولانا اباصالح المهدی عج

1391/11/23 @ 09:57
نظر از: حسین اکرمی [بازدید کننده]
حسین اکرمی

سلام
منم با وبلاگ http://defaehmogaddas.blogfa.com/
آماده شرکت در مسابقه وبلاگ نویسی میباشم.

1391/11/21 @ 13:25
نظر از: حسین رضایی [بازدید کننده]
حسین رضایی

با سلام منم لبیک گویانآماده شرکت در این مسابقه هستم
این هم وبلاگم:
http://fajr1391.tebyan.net/default.aspx
لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است
التماس دعا

1391/11/20 @ 17:53
نظر از: عزیزی [بازدید کننده]
عزیزی

رفتن و ماندنی برای آزادی
سیده فرزانه پناهی
تقدیم به شهید ماندنی دست داده
ده سال بیش نداشت که گرمای تنور نانوایی صورت مثل ماهش را بوسید و گونه های گل گونش را گداخت.
دستهایش هنوز طعم نوجوانی را نچشیده بود که چانه های نان را تند تند خمیر می کرد و در پیشگاه شاطر نانوا به ردیف می نشاند.
مدرسه را هم تازه رها کرده و به نانوایی آمده بود تا باری از شانه های پدر برگیرد. قلب مهربان و دل غیرتمندش از کودکی بیقرار خلق ا… بود. بی خود نامش را غیرتمند محله نگذارده بودند.
دی ماه یکهزارو سیصد و سی و چهار، همان زمستانی که خورشید وجود (ماندنی) در کلبه محقر(دست داده) تابیدن گرفت، با آن که دومین کودک خانواده پا به عرصه هستی گذارده بود، اما آمدنش آنچنان شعف و تحولی برپا ساخت، گویی که سالها در انتظارش دقایق را ورق می زدند.
شیرین زبانی، هوش و معرفتش لبخند را به موازات لبها می نشاند و دلها را گرم نشاط می ساخت اما، افسوس که تمام روزهای شاد کودکی اش همسفر مشقت و رنج بود.
از آن روزها 18 صباح گذشت. وماندنی بندهای پوتین اش را می بست در حالیکه لباس خدمت بر تن داشت، با هیاهویی وصف ناشدنی برای رفتن به پادگان می شتافت.
اما هنوز چند پگاهی بیش نگذشته بود که صدای پوتین هایش، خانه را به وجد آورد.
-آمدی؟ چرا اینقدر سراسیمه ای؟
-فرار کردم مادر، فرار کردم.
مادر در حالیکه برقی چشمانش همه وجود ماندنی را به خود گرفته بود، با حیرت، چشم در چشمش پرسید:
-فرار کردی؟ چرا؟
سین جین ها شروع شد و ماندنی بود و هزار و یک سوال. باید برای همه اما و اگرها، پاسخی مهیا کند و او هر بار مظلومانه می گفت:
زیر بار ظلم هیچ احدی نمی روم.
وقتی فریادها بر سرش بارید، از رفتار ظالمانه و پر جبر و جور فرمانده و آن همه تبعیض طبقاتی نالید.
آن روز هیچکس نمی دانست قلب پر مهر ماندنی چشمه جوشان تحولی عظیم است.
روزگاری نگذشته بود که پدرش بار سفر بست و تا آسمان کوچید و او را با نابسامانی های زمین تنها گذارد.
قلب پرعطوفت و زانوان مردانه اش را محبتکده کودکی خواهرش نمود که سفره اش از مهر پدری خالی بود.
دلسوزی اش شهره بود و زحمت، انگار همزادش.
هر جا، نوای طلب یاری از کوی و برزنی برمی خاست، اولین یاریگری بود که داوطلبانه قامت به خدمت می بست.
همسایگان دور و نزدیک به خوبی اش ایمان داشتند. خوش قلبی اش را بارها تجربه کرده بودند و به راستی که دوستش می داشتند.
درپخش کردن اعلامیه ها و نوارهای کاست سخنرانی امام (ره) پیش قدم بود.
در تظاهرات علیه رژیم، شرکتی فعال داشت. وقتی موج اعتراض بر سرش آوار می شد، با متانت خاصی که همیشه در کلامش نهفته بود، می گفت:روزی به دنیا می آئیم و روزی می رویم، چه بهتر از این که انسان درراه هدفش کشته شود؟
بیست روز از اردیبهشت ماه سال یکهزار و سیصد و پنجاه و شش شمسی می گذشت. شقایق ها سرود آزادی سر می دادند و طنین بلبلان منتظر، شهر سبز را احاطه کرده بود.
صدای تیر و تفنگ و نوای الله اکبر معابر را زیر چکمه گرگان به محاصره درآورده و گرد و خاک و دود، فضا را پر کرده بود.
هر از گاه غرش تفنگها به آن همه شور انقلابی می آمیخت. برای سیلاب جمعیت نمی شد کرانه ای یافت.
آنچنان استوار، کفن بر تن، مشت هاشان را گره کرده بودند که گرگهای سلاح به دست هم گاهی پیش روی شان کم می آوردند.
ماندنی یل رشید انقلابی، شهادت را غسل کرده بود و میان آنان سرسختانه فریاد می زد.
این بار موج غیرتمندان رو به سوی میکده به تکاپو افتاد تا خانه مستی و می خوارگی را ویران کند و ماندنی یعقوب وار، پیراهن یوسفی و گل گون منصور محسن پور را بر دست گرفته و فریاد می کشید، می کُشم می کُشم آنکه برادرم کُشت.
آنچنان شجاع، قاطع و جسور شعار می داد و به خشم آمده بد که هیچ مانعی سدش نمی گشت.
سراسر شور بود و جوانمردی. اما؛ افسوس، که رذلی گرگ صفت، شور شیرین اش را بیش از این طاقت نیاورد و حوالی اذان ظهر سجدگاه خورشیدی اش را به بوسه تیری گلگون ساخت و زمین را بستر پیکر پهلوانش نمود تا نمازش را دیگر به سالار آزادگان اقتدا کند و حالا که مادر برای آخرین بار به طوافش آمده بود، شانزده سالگی ماندنی پیش رویش ورق می خورد، همان روزهایی که روماتیسم پا امانش را بریده و در بسترش انداخته بود. به یاد آورد که شبی پدر در رؤیا، ماندنی را مهمان کرد و تا آسمانها با خود پرواز داد.
از آن پس بارها و بارها ماندنی نوید عروجش را گوشزد کرده بود. اصلاً انگار ماندنی برای ماندن نبود. خوبی هایش آن قدر دامن گسترانده بود که زمین با همه وسعتش، کوچک و حقیر می نمود.
آری! آن روز پس از 23 سال، ماندنی به حق پیوست و تمامی شکوفه هایی که به امیدش به بار نشسته بودند به خشکی نشاند و دل دریایی اش، قلبها را به آتش کشاند.
خدایش با سرور شهیدان حسین بن علی(ع) محشور گرداند.
منبع: هفته‌نامه‌ي بيشاپور

1391/11/16 @ 12:32
نظر از: مولوی [عضو] 
  • جامعة النور اصفهان

بهمن من تاریخم تو بگو از رازهای ناگفته ام
از شهیدان مظلوم به خون خفته ام
که صدایشان را فقط خدا شنید
اجرشان نوری بر چهره ها دمید
گوهر فریادشان نابودی استبداد
او که می گفتن بعد خدا نام خود را
خدا…شاه…میهن!!!
و دستان به خون آلوده
مظلومان شنکجه داده شده
در تاریک ترین لحظه های زندگی
فریادشان در زمان جاری
گوشها شنواتر
لحظه های آشناتر
اتحاد زیبا تر
مشت شدند انگشتان
تمام گروهای مبارز در آن عیان
ریشه ی استبداد ستس تر
داهای مردم قوی تر
برفت ظلم از خاک وطن
«هوا دلپذیر شد
گل از خا بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ی امید»
و نگاه منتظران به آسمان وافق
فرشته بر زمین نشست
و نوای آزادی شور انگیزتر شد
حال سی سال گذر تاریخ بر آن زمان
جنگ…صبر…تلاش…شکوفایی آن
هر چند گاهی به عدالتی شده چون خزان
بیایید چون گذشته شویم
اسیر قدرت و ظلمی نشویم
خاک به خون همه رنگین شد
انقلاب با من و ما پیروز شد
من
تو
بیا ما شویم
و بر کنیم ریشه ی ظلم من بودن را…

مدرسه علمیه جامعه النور

1391/11/16 @ 11:09
نظر از:  
  • بقیع
فاطمه سلجوقی

توطئه های استکبار علیه انقلاب از دیدگاه امام خمینی

از دیدگاه امام خمینی مهمترین توطئه های استکبار پس از پیروزی انقلاب که آشکارا به چشم می خورد تبلیغات دامنه دار است که با هدف مایوس کردن ملتها خصوصاَ ملت ایران از اسلام می باشد. .ایشان این تبلیغات را در سه دسته طبقه بندی می کنند:

1. گاهی ناشیانه و با صراحت به این که احکام اسلام که هزار و چهار صد سال قبل وضع شده است نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند.

2.یا آن که اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است،و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیری نمایند و امثال این تبلیغات ابلهانه

3.گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام،که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک نیا و اشتغال به عبادات و انکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند،و حکومت و سیاست و سررشته داری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است چه این ها تمام برای تعمیر دنیا است و آ« مخالف مسلک انبیا عظام است و مع الاسف تبلیغ بوجه دوم در بعضی از روحانیون و متدینان بی خبر از اسلام تاثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می دانستند و شاید(هنوز)بدانند و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای آن بود.

1391/11/15 @ 19:59
نظر از: مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها)) [عضو] 
  • الزهرا ساری
مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها))

سلام خانم عابدیان عزیز از اینکه از وبلاگ ما دیدن کردید ممنونم تمام سعی خود را برای داشتن وبلاگ خوب انجام می دهم.

1390/11/25 @ 11:31
نظر از: مدرسه علمیه زینب کبری س اردستان [عضو] 
  • مدرسه زینب کبری (س) اردستان

دنیا فقط یک چاه تاریک و سیه بود
گم کرده یوسف،در دلش تنها گنه بود
تا اینکه خورشید عازم دنیای ما شد
چاه سیاه ما خداوندا طلا شد
دیگر زلیخا دامن یوسف رها کرد
خورشید را دید او، محمد(ص)را صدا کرد
از آل ابراهیم او با یک تبر بود
روزی که کافر با بت خود بی خبر بود
او آمد و تاریکی از دنیا جدا کرد
دل های چاهی را گمانم با خدا کرد
آری خمینی هم به دستش یک تبر بود
از بت شکن ، بت های شاهی بر حذر بود
او را به دور ز بت کده تبعید کردند
بت های خود را دور از او تمجید کردند
ناگاه جوشید از زمین صدها خمینی با مشت های بسته با شور حسینی
آنان که با عشق ولایت زنده بودند دور از خمینی هم خدا را دیده بودند
کردند آن بت خانه را خالی ز بت ها
شد کعبه ایران طوافش مهد دل ها
امروز هم ما رهبری فرزانه داریم
دشمن بداند ما پدر در خانه داریم
با چشم های خیره بر لب های آقا حل کرده ایم ما از سکوتش هم معما
آخر سکوتش هم هزاران حرف دارد
ابر دلش ا ز غصه هایش برف دارد
گوساله های سامری در خانه داریم
با دشمنان از دیش ها افسانه داریم
بت خانه دل با بت دنیا عجین است
دل ، آسمانش هم به قربان زمین است
همراهمان دجال با عنوان گوشیست
تنها نگفتن بر حقیقت پرده پوشیست
دل واپسم آقا بیایی، پیرو دجال باشیم تو باغبان باشی و ما هم کال باشیم
ما در اذان خود علی داریم ، آقا
بر عمق دل هامان ولی داریم ، آقا
در فتنه ها می گفت احمد با علی باش
هر جا که تنها مانده ای با یا علی باش
آقای من مهدی به جان پاک مولا
ما را به حق یاعلی هامان ببخشا
شاعر: محبوبه اشرفیان / طلبه پایه دوم/مدرسه زینب کبری (س) اردستان

1390/11/21 @ 10:30
نظر از: نرجس خاتون(س) شاهین شهر [عضو] 
  • مدرسه علمیه نرجس خاتون شاهین شهر

من سرود خمینی ای امام، الله اکبر خمینی رهبر، هوا دل پذیر شد و….را می شنوم، مثل پدر و مادرم ودیگر بزرگ ترها، یعنی همان نسل انقلا ب ، آ ن هایی که در بطن انقلا ب بودند ولمس کردند و زند گی کردند. همان حس را دارم،حس شادی ، هیجان، غرور وخاطرات خوشی که برایم تعریف کرد ند. پدرو مادرو…. نسل انقلا ب پشتیبان و حامی و گوش به فرمان رهبرشان بودند. من،ما وهمه نسل سو می ها قول می دهیم که مثل شما، بلکه بهتر و بیشتر حامی ولایت و رهبر مان با شیم و هیچ گاه نگذاریم علی زمان مان تنها بماند، همواره آ ماده وپشت سرایشان مهیای جهاد و خد مت به اسلام عزیزو تمامی مسلمین و مستضعفین جهان باشیم. این وعده ی خداوند است که ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین

ایران من تولدت مبارک

طلبه نسل سومی پیرو ولایت علی
والسلام

1390/11/20 @ 15:05
نظر از: روح انگیز ساریخانی شهرستان خرمبیدمعاون پزوهش [بازدید کننده]
روح انگیز ساریخانی شهرستان خرمبیدمعاون پزوهش

انقلاب سر
اغاز تحولات نووبنیادین است،سرچشمه عشق ونور است،ثمربخشیدن ازجان به وطن است،جوشش وخروشی بی پایان،زیرادراثراین جوشش بود که خون جوانان زیادی به ثمرنشست وبه وسیله ان درخت تنومند انقلاب ابیاری شد.اری امام امدوباامدنش عشق به وطن ومیهن اورد.جوانان ازادی خود رابازیافتندوکشورازتن زورمندان وزورگویان ازاد شدلباسی شدکه برتن خانواده های بی سرپرست پوشیده شد.انان که عزیزان خودراازدست دادنداماارمان وارزویشان برای همیشه باقی ماند.22بهمن تداعی ان روزهای شیرین وبه یادماندنی است.33سال است که ازان روزها می گذرداماهنوزانقلاب دررگهای جوانان وطن باقی است.اری امام امدوباامدنش خون های جوانان به ثمر نشست،خاطرات دردل جوانهازنده شدوانان خاطرات خودرابه نسل های بعدسپردندو…

1390/11/20 @ 12:15
نظر از: فراهانی [عضو] 
  • حضرت زینب(س) شاهد تهران

عوامل پیروزی در 22 بهمن

پیروزی شکوهمند 22 بهمن 57، حاصل عوامل بسیاری است که مهم ترین آن ها عبارتند از:

1- ایمان به خداوند متعال

2- رهبری روحانی متقی و فقیه آگاه; امام خمینی رحمه الله

3- اتحاد و همبستگی همه، اقشار ملت.

4- استقامت و پایداری در راه خدا، تحمل مشکلات و … بر هیچ کس پوشیده نیست که جمع شدن این عوامل در ملتی موجب نزول تاییدات غیبی الهی گردیده و پیروزی آن ها بر دشمنان حتمی می شود.

1390/11/20 @ 01:27
نظر از: فراهانی [عضو] 
  • حضرت زینب(س) شاهد تهران

22بهمن پيروزي انقلاب اسلامي ايران

22بهمن : در روز 22 بهمن 1357، تاريخ نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به نقطه عطف خود رسيد. در روز 22 بهمن سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهي 2500 ساله و ظلم و استبداد بيش از 50 ساله رژيم پهلوي در ايران، ريشه كن شد و به خواست الهي حكومت جمهوري اسلامي تأسيس شد.

وقایع ۲۲ بهمن

وقایع ۲۲ بهمن : در روز 22 بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.

1390/11/20 @ 01:26
نظر از: مدرسه علمیه زینب کبری س اردستان [عضو] 
  • مدرسه زینب کبری (س) اردستان

باور کن که مدیونی!
باز هم ماه دل انگیز بهمن از راه رسید.ماهی که قرین است با یاد وخاطره ای از بهترین روزگاران،بهترین مردمان،بهترین قیام ها،بهترین انقلاب ها وبهترین متفکران واندیشمندان.اندیشمندانی که برعلیه جهل2500ساله قیام کردند و چه قیامی،قیام حق علیه باطل.گرچه شادی های بهمن برای من وصف ناشدنی و بی نظیر است و البته ماندگار و باشکوه و مرا در حسرتی فرو می برد در حسرت غایب بودن در زمانی که می شد شمیم عشق را در هوا تنفس کرد و پایداری و حقانیت را به چشم دید اما همراه است با اضطرابی صد برابر که تمام وجود مرا فرا گرفته و شادی هایم را معطر می سازد با عطری تلخ اما لازم.اضطراب مسئولیت ها ونگران از اینکه چقدر مدیونم؛مدیون مردان و جوانانی که مثل ما زندگی وآسایش را دوست داشتند،زنانی که طعم مادر شدن را نچشیدند.مدیون اشک مادران فرزند وهمسر از دست داده.مدیون همسران چشم به راه و منتظر.مدیون خون هایی که انقلاب را آبیاری کرد.مدیون آنهایی که تحصیل را رها کردند برای تهذیب ومدیون آنهایی که برای من آزادی فکر و اندیشه وآزادی اسارت از بند دنیا و شهوات آوردند.نکند من ناسپاس باشم و آزادی شیطانی و بی بند وباری را به این آزادی الهی ترجیح دهم.یعنی به راستی من در این هوای عشق آفرین واندیشه آور تا این حد اسیر تنم والبته کوته فکر و جاهل!!!
(زهره جمالی زواره / طلبه پایه سوم/ مدرسه زینب کبری (س اردستان)

1390/11/19 @ 19:59
نظر از: مدرسه نرجسیه سنقر [عضو] 
  • نرجسیه سنقر

فرياد بلند الله اكبر كه در 22 بهمن 57 در آفاق زمين وزمان طنين افكند ، بانگ آزادي بود كه از خاوران برمي خاست،فرياد مظلوميت بشريت بود كه از ناي جان ملّت ايران به گوش مي رسيد، اعلام طوفان ها بود و آتش فشان قهر ملّت هاي در بند كه با گرد آمدن بر محور ولايت فقيه مركز ستمگران را هدف گرفته بود واكنون نيز هدف گرفته است.پيروزي انقلاب اسلامي تجلي عشق وارادتي بود كه بر مبناي كل يوم عاشورا وكل عرض كربلا پرورش يافته وبا استراتژي پيروزي خون بر شمشير امام خميني (ره)، كمال يافت وجاي جاي ايران را كربلايي كرد ونام ملّت بزرگ ايران را پر آوازه كرد.
در فضايل ومناقب انقلاب سخن بسيار گفته شده؛ در سرعت باور نكردني پيروزي آن ، در طلسم شكني وهم زمان به همه قدرت هاي باطل نه گفتن، در تحول بزرگ قلب ها، در تبديل ياس ها به اميد ها وترس ها به دليري ها، در رويش خودباوري بر خاكستر خودناباوري ها، در افشاي فرصت طلبي ها وفرصت طلب ها، در فرهنگ شهادت وشهادت طلبي ها، در فهم سياسي منحصر به فرد ملّت و حضور در صحنه هاو…. اين ها نمونه كوچكي از فضايل اين انقلاب است، وچه زيباست تأسي مصر ويمن وتونس وبحرين و…از اين انقلاب، چرا كه انقلاب ما انفجار نور بود.
ايران اي سرزمين طراوت وسر سبزي، اي جايگاه لاله هاي سرخ ، اي جايگاه انسان هاي وارسته نامت پايدار وهميشه سر افراز باشي وطنم.

1390/11/19 @ 13:18
نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 
  • الزهرا(س) نصر

هنوز صدای هل هله و شادی در گوششان بود . به اصرار مادرهایشان روی یک پیکان کرم رنگ چند تا رمان چسبانده بودند و شده بود ماشین عروس . دوست داشتند ساده باشند اما به دل مادرهایشان زیاد راه می آمدند .
بعد از مراسم عروسی خیلی ساده رفتند به خانه شان تا زندگی شان را آغاز کنند .
مجتبی در ماشین لباسشویی را باز کرد و اعلامیه های امام را بیرون آورد .
زهرا با اصرار نیمی از اعلامیه ها را برداشت . نمیخواست از مجتبی عقب باشد . قرارشان هم همین بود که دوشادوش هم برای راه و هدف امام قدم بردارند .
خیابان تاریک بود . گاز اشک آور دود عجیبی وسط مسیربه پا کرده بود . چشم های زهرا می سوخت .
سرباز کلاهش را روی سرش جابه جا کرد و دستش را گذاشت روی ماشه .
مجتبی دوید به سمت زهرا .
زهرا که از دویدن بی وقفه خسته شده بود میان خیابان نشست و چادرش سنگفرش خیابان را پوشاند .
سرباز ماشه را چکاند .
زهرا روی زمین افتاد ..
مجتبی میان خیابان مات از حرکت ایستاد .
سرباز جهت تفنگ را چرخواند.
ماشه را روی سینه ی مجتبی چکاند .
میدان ژاله پر بود از زهرا ها و مجتبی ها …
گذرمان به میدان شهدا که افتاد ، فاتحه ای نثار شهدای این میدان بکنیم .

1390/11/19 @ 11:07
نظر از: غلامی [عضو] 
  • نجد
غلامی

از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران / اندیشه باور شد، در امتداد باران

بر صخره‏های همّت جوشیده خون غیرت / بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران

و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد / بر پهندشت باور، خالی است جای یاران . . .

1390/11/17 @ 11:30
نظر از: صداقتی [عضو] 
  • سرو
صداقتی

می خواست بخوابد …
اما چشمانش را به زحمت باز نگه می داشت …
نگاهش را دوخته بود به تلویزیون،
-تلویزیون حوادث انقلاب 57 رو نشون میداد
حال و هوای مردم توی بهمن و در روز ورود تاریخی حضرت امام-
یک لحظه فکر کردم با چشمان باز خوابش برده…
صداش کردم :
ریحانه …ریحانه خوابیدی!؟
با همان لحن کودکانه اش ،آهسته جوابم رو داد:
نه، مگه نمی بینی دارم خمینی رو نگاه می کنم.آخه من…
همین جا بود که فاطمه، (خواهر بزرگتر ریحانه، که 8 سال بیشتر نداشت) گفت:
خمینی نه، امام خمینی
ریحانه: باشه آجی ، امام خمینی رو نگاه میکنم. آخه مامانی من خیلی دوسش دارم
فاطمه :ریحانه جون منم امام رو خیلی دوست دارم آخه خیلی مرد خوب و مهربونی بود. اون مردم رو از دست شاه نجات داد.
مادر: دخترای گلم امام خمینی هم، همه ی بچه ها رو دوست داشت..
همین زمان بود که تلویزیون لحظه ارتحال امام و تصاویر ودای مردم با ایشون رو نشون داد.
غم بزرگی روی چهره ی فاطمه و ریحانه نشست
ریحانه که بلورهای اشکش بی اختیار از چشمش میریخت گفت:
دلم داره می سوزه، دلم براش تنگ شده آخه می خواستم ببینمش…..
-دیگه گریه امونش نداد که حرفش رو تموم کنه-
فاطمه سعی کرد بغضش رو فرو ببره
با نگاه معصومش یه نگاهی به ریحانه کرد و با صدای لرزان گفت:
آجی جون ناراحت نباش ،…. اگه امام خمینی رفته پیش خدا ولی …آقای خامنه ای هست
( یاد خرداد68 افتاده بودم
آخه 8 سال بیشتر نداشتم که امام از دنیا رفته بود… روز های سخت و تلخی برام بود)
اشکهامو پاک کردم
با صدای بریده بریده گفتم: ریحانه جون …آجی راست میگه…. ما که امام خامنه …رو داریم تازه حالا که امام رو اینقدر دوست داریم می تونیم براش یه صلوات بدیم
عطر صلوات فضای خونه رو پرکرد
ریحانه که هنوز بغض توی صداش بود گفت:
منو پیش آقا خامنه ای می بری؟
دخترامو بغل کردم و بوسیدم و قول دادم که هر وقت قسمت شد ببرمشون دیدن آقا
به چند ثانیه نرسید که دیدم ریحانه توی بغلم خوابش برد ولی هنوز اشکهاش روی صورتش میدرخشید
فاطمه بوسش کرد و گفت: آجی قربون اشکات بشه …
بعد نگاهی به من کرد و گفت: مامان میشه ما رو مرقد امام هم ببری ؟
و من با تمام وجودم به او قول دادم…
بعد از اینکه ریحانه رو روی تخته خوابش گذاشتم مشغول کارهام شدم ولی تمام ذهنم درگیر بود
با خودم میگفتم اگه قرار باشه خدا دلی رو ولایت پذیر کنه، دیگه به سن و سالش کاری نداره
دعا می کردم که ولایت پذیری همیشه در دلها و عملشون بارز باشه
خدایا ” هرچه می خواهی بگیر اما ولایت را نگیر”

1390/11/16 @ 13:02
نظر از: كوثر [عضو] 
  • "مدرسه علمیه کوثر علی آباد"

موفق باشيد

1390/11/12 @ 11:21
نظر از: مدرسه نرجسیه سنقر [عضو] 
  • نرجسیه سنقر

ديو چو بيرون رود…
پاييز هاي بي برگي را در چمدان هايش مچاله كرد و رفت تا جاده ها با صداي قدم هاي بهار ، بيدار شوند؛ تا‌آزادي همچون خورشيد از بالاي ديوار خانه ما قد بكشد وغنچه هاي باغچه ، با باران هاي بهاري برقصند؛تا قاصدك ها بدوند بر شاخه هاي باد، با هر چه خبر رستگاري ست، مانند رسولان صبح كه آفتاب رابر شانه مي كشند.
ديوار هاي خانه ، هواي شب هاي تاريك رافراموش كرده اند؛ از وقتي چشم هاي ستاره باران مردي عطر ماه را در ايوان ما ريخته است؛ از وقتي شب فراموش شدگان بي ستاره گي اش را مانند خواب هايش در رختخوابش تازد، تا آسمان ديگري را دور از سقف خانه ما بخوابد.
رفت تا روز هاي روز مرگي اش ،مانند لبخندهايش كه بر آينه دق مي كرد، از گوشه آينه ها سُر بخورد.راه بگيرد در خيابان ها ،تا خيابان ها رد پايش را جارو كنند وباد،ردپايش را به فراموشي بسپرد.
رفت تا عكس هايش از كنج طاقچه ها،مانند مجسمه هاي وسط ميدان هايش بيفتد وخُرد شود.
رفت تا اشتياق آمدن مِهري مهربان فرودگاه مهرآباد را بي خواب كند.
رفت تا خميازه هاي كسل آفتاب ، به لبخندمبدل شود. رفت تا فراموش كند كه در ايران براي هميشه فراموش شده است.رفت تا يك روز صبح، روزنامه ها پلك هاي بسته را از خواب بيدار كنند كه «شاه رفت» ومنتظر فرداكه بنويسند«امام آمد».
رفت تا ديو ها افسانه شوند.رفت تا شهر با شادي زمزمه كند«ديو چو بيرون رود فرشته درآيد». رفت تا خيابان ها شاد شوند ازآمدن بهار.
سراسيمه بدوند به استقبال بهاري از جنس هميشه؛ چرا كه مژده رسيد:
«آب زنيد راه را هين كه نگار مي رسد
مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد».

1390/11/11 @ 12:53
نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 
  • الزهرا(س) نصر

کودکش را بوسید
از زیر قرآن رد شد
اعلامیه های امام را گذاشت زیر پیراهن مردانه اش
با چشم هایش فرزندش را سپرد به همسرش
پاشنه کفشش را بالا کشید و از خانه بیرون رفت
.
.
.
چند ماه بعد نیروهای ساواک ریختند به خانه اش . همه چیز را به هم ریختند . همسر و فرزندش را ترساندند.
بعد از بهم ریختن خانه گفتند : همسرت زیر شکنجه دوام نیاورد .
.
.
.
کودکش را در آغوش کشید
از زیر قرآن رد شد
اعلامیه های امام را گرفت زیر چادرش
بااشک چشم کودکش را سپرد به مادر بزرگ و پدر بزرگش
کفشش را پوشید و از خانه رفت بیرون
.
.
.
رفت تا راه همسرش را ادامه دهد برای آزادی دین و کشورش
.
.
حالا کودک آن روز ، جوان امروز شده و هر پنج شنبه دو شمع روشن میکند روی مزار پدر و مادر شهیدش .

1390/11/11 @ 11:48
نظر از: ... [عضو] 
  • بی بهانه ها!

بوی دود پیچیده بود در خیابان و چشم ها را می سوزاند
از طول خیابان به سختی رد شد
گلوله خورده بود به زانویش . راه رفتن برایش سخت شده بود . پایش را می کشید روی زمین . خون می رفت از جای گلوله
تعدادی سرباز با تفنگ از پشت سر او را نشانه گرفته بودند
خودش را به نزدیک ترین دیوار رساند
با محلول آب و زغالی که دیشب در خانه شان درست کرده بود روی دیوار نوشت
درود بر خمینی
مرگ بر شاه
سربازان ماشه تفنگ هاشان را فشردند .. گلوله ها رفت به سمت قلبش
خون می رفت از پایش
خون می رفت از قلبش
.
.
.
بهمن خونین جاویدان
تا ابد زنده یاد شهیدان

1390/11/11 @ 10:04
نظر از: مدرسه نرجسیه سنقر [عضو] 
  • نرجسیه سنقر

باغبان مهربان
چند كاسه دانه داشت
دانه هاي سبز را
توي باغ لاله كاشت
آسمان به دانه ها
آب وآفتاب داد
يك درخت سب سرخ
قد كشيد وايستاد
روي آن پرنده ها
چند لانه ساختند
دسته دسته ياكريم
آشيانه ساختند
چند داس آمدند
باحمايت تبر
تا درخت سيب را
بشكنند از كمر
شد دو دسته ياكريم
از درخت حمله ور
داس ها درو شدند
تكه تكه شد تبر
آن درخت سيب هست
چون درخت انقلاب
يا كريم آن شويد
بچه هاي آفتاب

1390/11/11 @ 08:56


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جشن وبلاگی فجر

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
آگهی در نیازمندیها
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس